بخاطر موج صوتی برف پاکن دچار حادثه شدن جالبه

خدا رو شکر که نجات پیدا کردن.

یاشاسین زنجان

دسامبر ۱۹۱۶ را خیلی از شما ها یادتون نمیاد ، اون موقع پدر بزرگ من رفته بود ایتالیا برای تجارت فرش ، تعریف می‌کرد که میانه های جنگ جهانی اول بود و ایتالیا و اتریش با هم می‌جنگیدن ، پدر بزرگ من هم فرشهای گران قیمتی را بار اسب و قاطر زده بوده و داشت از دامنه های آلپ حرکت می‌کرد به سمت شهر ابروتز ، نا گهان ی سرباز نادان ایتالیایی سوت می‌زند و پدر بزرگ من هم به او اشاره میکنه کرتینو نو فیسچیو ،، یعنی ابله سوت نزن ،، ولی او دوباره سوت زد و در این هنگام بهمن شروع شد پدر بزرگ من سریع افسار اسب هایش را گرفت و شروع به دویدن و سر خوردن به سمت پایین کرد و خودشو به درختان کاج پایین دره رساند و پناه گرفت ،، ی چند روزی در اونجا گیر افتاده بود که با رسیدن قوای متحدین نجات پیدا کرد ولی فرشهای ابریشم و گران قیمت را متحدین به عنوان غنایم جنگی به تاراج بردن چون پدر بزرگ من چند روز بی حال و سرما خورده بود در بیمارستان شهر میلان ایتالیا بستری شد .